مقالات هنر دیجیتال / امپرسیونیسم چیست؟

4112

امپرسیونیسم چیست؟

در این روش از نقاشی، دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده هایش در نقاشی دیده می شود و اصول آکادمیک و دقیق طراحی مانند سایه روشن (پرسپکتیو) و ترکیب بندی معمارانه رعایت نمی شود. در امپرسیونیسم، رنگ ها به صورت خالص و ترکیب نشده به کار می روند و نقاش از ضربات کوتاه و سریع قلم مو بر روی بوم استفاده می کند.
امپرسیونیسم چیست؟

امپرسیونیسم چیست؟

 

امپرسیونیسم (Impressionism) در لغت به معنای دریافتگری، دریافت آنی یا دریافت حسی است. در این روش از نقاشی، دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده هایش در نقاشی دیده می شود و اصول آکادمیک و دقیق طراحی مانند سایه روشن (پرسپکتیو) و ترکیب بندی معمارانه رعایت نمی شود. در امپرسیونیسم، رنگ ها به صورت خالص و ترکیب نشده به کار می روند و نقاش از ضربات کوتاه و سریع قلم مو بر روی بوم استفاده می کند.

این سبک از هنر نقاشی، شیوه ای است که توسط بسیاری از نقاشان فرانسوی در نیمه ی دوم قرن نوزدهم به کار گرفته شد و در زمان کوتاهی جهانی شد.

شیوه ی امپرسیونیسم (دریافتگری) برای اولین بار به عنوان انجمنی خصوصی توسط جمعی از هنرمندان ساکن پاریس که هسته ی اصلی آن متشکل از "مونه، رنوار، سیسلی و پیسارو" بود آغاز شد که این انجمن در سال 1874 آثار خود را به صورت همگانی به نمایش گذاشت. این گروه با آثار هنری که کمترین نشانه ای از ضربات قلم مو در آن ها به چشم می خورد و بسیار دقیق طراحی می شد و خلق آن ها ماه ها به طول می انجامید به مخالفت پرداختند. آن ها به جای نمایش ادبیات و تاریخ کلاسیک در آثار خود بیش تر سعی بر نمایش زندگی روزمره داشتند. این گروه، حدود هشت نمایشگاه برگزار کردند که "گوستاو کوربه" که از رئالیست ها بود در دومین نمایشگاه به آنان پیوست. این هنرمندان به طور کلی با آموزش های متداول و آکادمیک مخالف بودند و با اصل رمانتیسم که بر اساس آن مهمترین مقصود هنر، انتقال هیجان عاطفی هنرمند است نیز به مخالفت پرداختند اما با رئالیست ها موافق بودند، بر این اساس می توان امپرسیونیسم را ادامه ی رئالیسم در قرن نوزدهم دانست. نام این جنبش، از نام یک نقاشی های "کلود مونه" به نام دریافت طلوع خورشید (Impression, soleil levant) گرفته شده بود و در نهایت نام امپرسیونیسم را یک منتقد آثار هنری به نام لوئیس لروی در یک نقد هجو آمیز و استهزا گونه از آثار "مونه" ساخت، در این نقد که در یکی از مجلات آن زمان به چاپ رسید نوشته بود: کلود مونه با خورشید و طلوع آن بازی می کند و کارهای او شبیه طرح اولیه و ناتمامی است که به سختی می توان به آن، عنوان پایان یافته داد.

پس از برگزاری آخرین نمایشگاه، این گروه متلاشی شد و تنها "مونه" همچنان به ترویج افکار امپرسیونیستی خود با همان تعصب قبلی پرداخت. سال ها بعد "پیسارو" به نظریه نئوامپرسیونیسم جلب شد و "رنوار" با تاکید بر طراحی خطی، به روشی جدید در پیکرنگاری زنان برهنه دست یافت.

منظره پردازان سبک امپرسیونیسم به نقاشی در فضای باز روی آوردند و سعی بر اتمام کار پیش از آن که شرایط نوری محیط تغییر کند کردند. آن ها در نقاشی های خود سعی بر کم کردن خطوط اشیاء نمودند و تمرکز خود را بر روی رنگ آمیزی نور و فضا گذاشتند اما به دلیل کم بودن زمان برای نقاشی در شرایطی که نور تغییر نکند، هنرمندان این سبک حتی "مونه" مجبور به اصلاح یا رتوش آثار خود در کارگاه می شدند. این کار آن ها با رویکرد امپرسیونیستی شان که معتقد به خلق لحظه ای اثر با توجه به روحیات هنرمند و انعکاس طبیعی نور بود تناقض داشت. بنابراین "مونه" در اکتبر 1890، هنگامی که بر روی مجموعه ی (کومه ی علف خشک) کار می کرد، نوشت: "من به شدت بر روی آثارم کار می کنم و با مجموعه ای از تاثیرات متفاوت کلنجار می روم اما در این هنگام از سال خورشید چنان غروب می کند که نمی توانم خود را با او همگام کنم." در سال های بعد، "مونه" به کار خود در همین زمینه یعنی تجزیه و تحلیل دریافت های بصری ادامه داد.

 

ویژگی های اصلی سبک امپرسیونیسم:

در روش امپرسیونیسم، نقاشان از ضربات کوتاه، سریع و منقطع قلم مو که به رنگ های خالص (ترکیب نشده) آغشته است استفاده می کنند. در این روش تنها از رنگ های خالص استفاده می شود برای مثال به جای ترکیب رنگ آبی و زرد برای تولید رنگ سبز، آنها رنگ آبی و زرد را بدون مخلوط کردن بر روی بوم قرار می دهند تا این رنگ ها حس رنگ سبز را در نگاه بیننده به وجود آورد، این سبک که به تکنیک رنگ منفصل (Broken Color) معروف است، برای نخستین بار توسط امپرسیونیست ها ابداع شد. امپرسیونیست های اصیل به هیچ عنوان در کارهای خود از رنگ سیاه خالص استفاده نمی کنند. آنها منتظر خشک شدن یک لایه از رنگ ها برای ادامه کار نمی مانند و قبل از خشک شدن لایه زیرین، رنگ را بر روی رنگ های خشک نشده ی قبلی می آورند. در سبک امپرسیونیسم خطوط وجود ندارند و مرز بین اجزای نقاشی محو و غیر مشخص است. آن ها بیش تر در فضای باز نقاشی می کردند و موضوعات طبیعت مانند: درختان، دشت ها، کشتزارها، دریاچه ها و اقیانوس ها را به تصویر می کشیدند. تصاویر انسان هم در نقاشی های آن ها به چشم می خورد اما به شکلی متفاوت، آنها بیش تر از افراد بومی محل زندگی خود، اعضای خانواده و دوستانشان به عنوان سوژه استفاده می کردند. سوژه ی اصلی در نقاشی های امپرسیونیستی نباید در مرکز نقاشی قرار گیرد و توجه بیننده را در همان ابتدا به خود جلب کند بلکه باید زمینه ی نقاشی ابتدا خودنمایی کند. در سایر سبک های قبل از امپرسیونیسم، سوژه در مرکز نقاشی قرار داشت اما در این سبک از نقاشی، به پس زمینه و در حقیقت منظره ای که در آن سوژه اتفاق می افتد بیش تر توجه می شود.

در این سبک چون رنگ ها روی هم زده می شوند و تصاویر با ضربات کوتاه و منقطع قلم مو ایجاد می شوند بنابراین رنگ های موجود در نقاشی، شکلی ضخیم و کلفت دارند و هنگامی که از فاصله ی خیلی نزدیک به نقاشی نگاه می کنیم، یک دسته گلوله ی رنگی در کنار هم می بینیم و برای دیدن نقاشی به شکل واضح باید از نقاشی دور شویم.

با راه یافتن امپرسیونیسم به اروپا و سپس آمریکا، این سبک ابتدا با تمسخر و گنگی مواجه شد به طوری که همزمان با دومین نمایشگاه آن ها، منتقدی نوشت: "پنج یا شش آدم روانی در اینجا گرد آمده اند تا کارهای خود را به نمایش بگذارند. یکی باید به آقای پیسارو بگوید که آقای عزیز! درختان هرگز بنفش نیستند و چیزهایی که ایشان در تابلویشان کشیده اند در هیچ کجای دنیا یافت نمی شود". نقاشان این سبک اعتقاد داشتند که هر فرد دنیا را از چشم خود می نگرد و از نظر آن ها دنیا همیشه در یک قالب ثابت زیست نمی کرد بلکه دائم در حال احیا شدن بود و این زیبایی متغیر می توانست در نظر هر نقاشی متفاوت جلوه کند و به تصویر کشیده شود. آن ها در حقیقت به آزادی هنرمند در خلق آثار خود اعتقاد داشتند که این آزادی برای مردم قابل قبول نبود و خشم آن ها را برانگیخت. اما پس از سال 1926 که "مونه"، بر اثر سرطان ریه در سن 86 سالگی درگذشت، قیمت نقاشی های سبک امپرسیونیسم افزایش چشمگیری یافت و از دهه ی 1950 به سمت ارقام نجومی رفت. این سبک در عکاسی، سینما و موسیقی نیز وجود دارد.

نمونه هایی از نقاشی سبک امپرسیونیسم اثر کلود مونه

نقاشی امپرسیونیسم اثر کلود مونه

 

غروب سن جورجیو اثر مونه

هنرمندان مطرح سبک امپرسیونیسم عبارتند از:

- ژرژ سورا

- کلود مونه

- پیر آگوست رنوار

- آلفرد سیسلی

- کامی پیسارو

- ادگار دگا

- پل سزان

همچنین بسیاری از هنرمندان بزرگ که تعدادی از آنان بعدها بنیان گذاران سایر سبک های هنری شدند نیز به این جریان پیوستند افرادی چون گوگن، ون گوگ، کاندینسکی، هنری ماتیس، مونک و پیکاسو.

 

نئوامپرسیونیسم یا نودریافتگری:

این سبک که جنبشی در نقاشی فرانسوی بود ادامه دهنده ی دریافتگری (امپرسیونیسم) بود که این نام را "فلیکس فنئون" نویسنده و منتقد فرانسوی در سال 1887 بر روی این جنبش گذاشت. این روش که دنباله ی روش امپرسیونیسم بود بر پایه بازنمایی رنگ و نور بود ولی با این تفاوت که مبانی علمی نیز در آن در نظر گرفته می شد. اساس نظریه نودریافتگری، تفکیک گری (Divisionism) و نقطه پردازی (Pointillism) بود، یعنی نقطه های مجزا با رنگ های خالص به گونه ای در نقاشی به کار برده می شدند که در صورت دیده شدن از فاصله ی مناسب حداکثر شفافیت و درخشش را به دست می دادند. در این روش نقطه ها باید هم اندازه باشند و اندازه ی آن ها به گونه ای باید انتخاب شود که با مقیاس تابلو هماهنگی داشته باشد.

"سورا" برجسته ترین هنرمند جنبش نئوامپرسیونیسم بود و پاول سینیاک (Paul Signac)، اصلی ترین نظریه پرداز این جنبش بود. کامی پیسارو هم مدتی از پیشروان این سبک بود.

نئوامپرسیونیسم عمر چندانی نداشت اما تاثیر بسیاری بر روی هنرمندان اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم گذاشت به ویژه افرادی همچون ون گوگ، گوگن، ماتیس و تولوز لوترک.

تصویر زیر که با تکنیک نقطه پردازی (Pointillism) نقاشی شده است، اثر پاول سینیاک می باشد که پرتره ی بنیان گذار سبک نئو امپرسیونیسم یعنی فلیکس فنئون را به تصویر کشیده است.

پرتره فلیکس فنئون اثر پاول سینیاک

 

تصویر زیر پرتره ی ونسان ون گوگ است که توسط خود او با استفاده از تکنیک تفکیک گری (Divisionism) کشیده شده است.

پرتره ون گوگ با تکنیک Divisionism

نظرت چی بود؟
کلمات کلیدی
نظرات
اولین نفری باشید که نظر می دهید!

برای نظر دادن و مشاهده همه نظرها وارد حساب کاربری خود شوید